شیطنت های علی
عزیز دل مامانی اینروزها خیلی شیطونی شدی،کلی هم به من وابسته ای اصلا یک لحظه هم ازم جدا نمیشی ،راستی بغل کسی هم نمیری فقط من و بابایی و عزیز و آقا جون و یه وقتایی هم خاله فرشته، تو این روزها با ذوق خاصی تلاش مبکنی راه بری،باکلی سعی و تلاش وذوق میتونی چند قدمی راه بری ولی سریع میشینی آخه هنوز یه کم میترسی اگه کم میام مینویسم به خاطر اینه که همه وقتم رو گرفتی گلم دیگه وقت سر سزدن به اینجا رو ندارم راستی دیشب که خونه آقا جون بودیم خودکار آقاجون رو برداشته بودی ،مثل اینکه گنج پیدا کرده بودی محکم تو دستت گرفتیش تا اومدیم خونه ...
نویسنده :
سمیه
21:10