برای علی عزیزم
پسر عزیزم علی نازنازی،شاهزاده کوچولوی مامان و بابا
امرور که این وبلاگ رو برای تو ساختم تو 10 ماه و نیم از روزهای سبز زندگیت رو میگذرونی،سال قبل این موقع دیگه چیزی به اومدنت نمونده بود و روزهای پراسترس من و بابا یکی یکی لحظه به لحظه سپری شد تا اینکه اول فروردین ماه 94 زنگ اومدنت رو کم کم به صدا درآوردی ،شروع دردهای من و اومدن بررگترین هدیه خدا،اون شب تو اتاق عمل وقتی به دنیا اومدی از شنیدن صدای گریه ات اشک های شوقم سرازیر شد چه لحظه ی زیبایی بود بعد از 9 ماه انتظار
راستی روزی که بیبی چکم مثبت شد چه حالی داشتم از شدت خوشحالی گریه ام گرفته بود ،اومدن تو پسر عزیزم توی وجود مامانی،روز عید فطر بود که دیگه متوجه اومدنت شدم ،تو هدیه خدا و حضرت علی (ع)هستی پسرم،اسمت هم از قبل توی خواب بهم گفته شده بود ،انشالا همیشه پیرو راه علی باشی در پناه حق،
امسال با وجود تو پسرم بهترین روزهای زندگی من و بابا رقم خورد ،حتی نفهمیدیم ساعت ها و ثانیه ها چطور طی شدند تا تو 11 ماهه شدی
تو تموم روزهایی که باهام بودی توی خونه برات قرآن میخوندم امیدوارم همیشه در سایه فرآن باشی گلم